در جوامع امروزی، انسان به دانشهای نوین و علوم گستردهای دست یافته، تا آنجا که پیشرفت علمی بشر از حد خود خارج شده و به فناوریهای عظیمی دست یافته است. به وضوح روشن است که انسان دست به کارهای خارقالعادهای میزند و پدیدآورنده زیباترین آثار میشود. مطالعه، انسان را از هویت خود با خبر میکند و راه درست زیستن را به او میآموزد. کتاب همواره در تمامی دورهها و زمانها کمک حال بشر بوده است، تا آدمی با اندیشههای سالم در مسیر درست زندگی گام بر دارد. اگر خوب دقت کنیم میتوان اندیشههای درست را از درون یک کتاب بیرون کشید و آن رابه عنوان یک الگوی درست در زندگی، قرار داد. این که چرا اکثریت افراد با کتاب بیگانهاند، باید پاسخ را در ریشه و هویت افراد جستجو کرد. برخی افراد در خانوادههایی تربیت شدهاند که با کتاب بیگانهاند، یعنی ذرهای از فعالیتهای مغزی آنها به سمت اندیشیدن و تفکر نمیرود و این معضل بزرگی است که بعدها گریبانگیر یک جامعه خواهد شد. متأسفانه فرهنگ کتاب و کتابخوانی آنقدر پایین آمده است که حتی بعضی از فرهیختگان هم کمتر به سراغ مطالعه میروند و در شبکههای مجازی به دنبال عقاید خود میگردند! از اینرو یکی از عواملی که باعث شده است انسان کمتر در راه کتاب و مطالعه گام بردارد، شبکههای مجازی است که جای خود را به مطالعات سنتی داده و به تدریج ما را از روشهای مطالعه کتاب، دور کرده است. اگر بدانیم کتاب چه زیباییهایی را در وجود ما میآفریند، هرگز از آن دوری نمیکنیم.
کتاب به ما میآموزد که اندیشههای انسان باید سرشار از آموزههای معنوی،منطقی، عرفانی و حقیقی باشد ؛ مطالعه، ذهن را پر بار میکند و درخت اندیشه را رونق میبخشد. کتاب در زندگی ما میتواند یک معلم باشد، تا اصول زندگی را به ما بیاموزدو اخلاق انسانی و معرفت را در وجود ما نهادینه کند. بشر نیاز دارد تفکر کند و از ژرفای خیال خود، به باطن جان فرو رود و به حقایق خلقت و وجود خود، آگاهی یابد. مطالعه انسان را به پرواز در میآورد تا کمی از پستی و بلندیهای روزگار فاصله بگیرد و در آسمان علم و اندیشه که منشأ آرامش است، سیر کند. دلیل اکثر فکرهای ناآرام و بیماریهای روحی و تعصبات بیجا، از عدم مطالعه است، زیرا انسان دشمن چیزی است که نمیفهمد و فهم غلط است که درخت تفکر را میخشکاند و تعصبات نادرستی که بر بعضی افراد حاکم است، ناشی از نفهمیدن و دانش کم است.
گاهی اندیشیدن در یک کتاب باعث میشود که آدمی محدودیتهای فکری پیدا و به همان یک کتاب بسنده کند، غافل از آنکه خرد در همان جا باقی میماند و به مرور زمان میگندد. در همه کتابها باید اندیشید و به فکر و خرد دیگران نیز باید احترام گذاشت. اگر در روز فقط ۲ ساعت وقت خود را صرف مطالعه کنیم، مسلماً به انرژیهای مثبت درونی دست خواهیم یافت. کتاب، خوب است حتی در هر زمینهای که باشد، اما بهتر آن است کتابی را بخوانیم که روح ما را صیقل دهد و به درون ما روشنایی بخشد، کتابی که سازنده باشد و تا حدی ما را از گزند روزگار حفظ کند. کتابهای عرفانی، روانشناسی، شعر و کتابهایی که مربوط به کلام بزرگان ادب و عرفان است، خیلی میتواند در روحیات انسان سازنده و مفید باشد. عقل همیشه پذیرای دانش و آگاهی است و شعور انسان نیازمند برخورداری از معرفت است. اصولا انسان تشنه فهمیدن است، اما چه باید کرد که مشکلات روزگار دست به دست هم داده است تا آدمی فرصت اندیشیدن هم نداشته باشد. ما زمانی میتوانیم با کتاب مأنوس شویم که شرایط مناسب برای مطالعه را داشته باشیم؛ و این شرایط را هم خود ما باید فراهم کنیم. اگر این انگیزه را در خود ایجاد کنیم و کتاب را جزء بیشتری از زندگی و نیازهای طبیعی خود مانند خوردن و خوابیدن بدانیم، بدون شک کتابخوانی را نه فقط در زندگی، بلکه در جامعه نیز فرهنگسازی خواهیم کرد.
شهراد شاهرخی طهرانی
کتاب به ما میآموزد که اندیشههای انسان باید سرشار از آموزههای معنوی،منطقی، عرفانی و حقیقی باشد ؛ مطالعه، ذهن را پر بار میکند و درخت اندیشه را رونق میبخشد. کتاب در زندگی ما میتواند یک معلم باشد، تا اصول زندگی را به ما بیاموزدو اخلاق انسانی و معرفت را در وجود ما نهادینه کند. بشر نیاز دارد تفکر کند و از ژرفای خیال خود، به باطن جان فرو رود و به حقایق خلقت و وجود خود، آگاهی یابد. مطالعه انسان را به پرواز در میآورد تا کمی از پستی و بلندیهای روزگار فاصله بگیرد و در آسمان علم و اندیشه که منشأ آرامش است، سیر کند. دلیل اکثر فکرهای ناآرام و بیماریهای روحی و تعصبات بیجا، از عدم مطالعه است، زیرا انسان دشمن چیزی است که نمیفهمد و فهم غلط است که درخت تفکر را میخشکاند و تعصبات نادرستی که بر بعضی افراد حاکم است، ناشی از نفهمیدن و دانش کم است.
گاهی اندیشیدن در یک کتاب باعث میشود که آدمی محدودیتهای فکری پیدا و به همان یک کتاب بسنده کند، غافل از آنکه خرد در همان جا باقی میماند و به مرور زمان میگندد. در همه کتابها باید اندیشید و به فکر و خرد دیگران نیز باید احترام گذاشت. اگر در روز فقط ۲ ساعت وقت خود را صرف مطالعه کنیم، مسلماً به انرژیهای مثبت درونی دست خواهیم یافت. کتاب، خوب است حتی در هر زمینهای که باشد، اما بهتر آن است کتابی را بخوانیم که روح ما را صیقل دهد و به درون ما روشنایی بخشد، کتابی که سازنده باشد و تا حدی ما را از گزند روزگار حفظ کند. کتابهای عرفانی، روانشناسی، شعر و کتابهایی که مربوط به کلام بزرگان ادب و عرفان است، خیلی میتواند در روحیات انسان سازنده و مفید باشد. عقل همیشه پذیرای دانش و آگاهی است و شعور انسان نیازمند برخورداری از معرفت است. اصولا انسان تشنه فهمیدن است، اما چه باید کرد که مشکلات روزگار دست به دست هم داده است تا آدمی فرصت اندیشیدن هم نداشته باشد. ما زمانی میتوانیم با کتاب مأنوس شویم که شرایط مناسب برای مطالعه را داشته باشیم؛ و این شرایط را هم خود ما باید فراهم کنیم. اگر این انگیزه را در خود ایجاد کنیم و کتاب را جزء بیشتری از زندگی و نیازهای طبیعی خود مانند خوردن و خوابیدن بدانیم، بدون شک کتابخوانی را نه فقط در زندگی، بلکه در جامعه نیز فرهنگسازی خواهیم کرد.
شهراد شاهرخی طهرانی